وز بود ونبود خویشتن بیزارم...

ساخت وبلاگ

چون شمعم و سرنوشت ِ روشن، خطرم
پروانهٔ مرگ پر زنان دور سرم
چون شرط ِ اجل بر سر از آتش تبرم
خصم افکند آوازه که با تاج زرم!
اکنون که زبان شعله ورم نیست، چو شمع
وز عمر همین شبم باقی ست، چو شمع
فیلم نه به یاد ِ هیچ هندوستانی
پس بر سرم آتشین کجک چیست، چو شمع؟
از آتش دل شب همه شب بیدارم
چون شمع ز شعله تاج بر سر دارم
از روز دلم به وحشت، از شب به هراس
وز بود و نبود خویشتن بیزارم

از:اخوان ثالث

poli...
ما را در سایت poli دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : poli poli بازدید : 915 تاريخ : 9 فروردين 1393 ساعت: 2:26